نظریه ی انسجام مرکزی در اتیسم
یکی از نظرات بسیار معروف در توجیه تواناییها و ناتوانی های اتیسم نظریه انسجام مرکزی است.
یکی از نقص های شناختی بیماران مبتلا به اختلالات طیف اتیسم به نام انسجام مرکزی معروف است(فریث[1]، 1989). تبیین این نظریه مشکل است. اساس آن یکپارچه کردن اطلاعات در یک بافت می باشد که بنام گشتالت معروف است. مغز طبیعی، توانایی یکپارچه کردن اطلاعات جز به جز و پردازش کلی آنها را دارد. در صورت عدم وجود چنین توانایی، پردازش جز به جز توسط فرد ترجیح داده می شود. فریث ادعا می کند که کودکان اتیسم در آزمون یافتن اشکال پنهان[2] و در زیر آزمون طراحی مکعب آزمون هوش وکسلر کودکان و بزرگسالان، توانایی فوق العاده ایی را از خود نشان می دهند (شاه[3] و فریث[4]، 1983). این توانایی از آنجا ناشی می شود که بافت بر این توانایی تاثیری ندارد (شاه وفریث،1993). هپ[5] گزارش نمود که کودکان مبتلا به اختلالات طیف اتیسم، هنگام خواندن از بافت استفاده نمی کنند و هم صداها[6] نیز اشتباه تلفظ می شوند. مطالعات اخیر نشان داده اند که کودکان اتیسم در شناسایی تصاویر آشنا، درصورت ارایه ی کل آن تصویر و یا ارایه ی جز به جز آن تصویر توانایی برابری را دارند. افراد غیر اتیستیک وقتی که کل چهره ارایه می گردد توانایی بیشتری را نسبت به حالتی نشان می دهند که آن تصویر به صورت جز به جز ارایه می گردد (کامپبل[7]، بارون کوهن و والکر[8]، 1995). این نظریه اتیسم را توانایی بالقوه در شیوه ی درک غیر کلی، تکه ای و نمایه ی شناختی غیرعادی در نظر می گیرد که نظریه ی قابل تاملی است.
دکترجعفر معصومی
دکترای تخصصی گفتاردرمانی از دانشگاه تهران
راههای تماس:
[1]-Frith
[2] -Embedded Figures Test
[3] - Shah
[4]- Frith
[5] -Happe
[6] -Homophone
[7] - Campbell
[8] -Walker,